ستایش عسلیستایش عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

زندگی مامان و بابا:ستایش عروسک

این دختر منه؟!!

این روزا همش به قد بالات و ناز و ادات نیگا میکنم و میگم این دختر منه؟ آخه باورم نمیشه..دختر به این شیرینی..به این باهوشی..به این نازی ..مال من باشه.. خدایا هزاران مرتبه شکرت.. هر جا که میریم ..واسه همه..اول تو جلب توجه میکنی..بس که خوردنی هستی.. تا وارد جایی میشیم..همه پچ پچ کنون میگن..اینو ببین..چه نازه..و وقتی شیرین کاریاتو میبینن..مثل من قربون صدقت میرن.. توی ساحل دریا..هر کی از کنارت رد میشد..یه عکس میگرفت..یه نازت میکردو رد میشد..همشون میگفتن:این عروسکو نیگا!!! فکر میکردم فقط خودم بهت میگم عروسک..ولی حالا دقت میکنم بیشترکسایی که تو رو میبینن ..بهت میگن عروسک..خوب عروسکی به خدااا.. مهربونترین دختر دنیایی..همش میچسبی ب...
28 شهريور 1391

عکسای عروسک من..

از همه ی دوستای مهربونم ممنون که به فکر ما بودن و واسمون کامنت گذاشتن..به خدا دلم واسه همه دوستام تنگ شده..ولی نمیدونم چرا انقد وقت کم میارم..ولی دیگه قول میدم دختر خوبی باشم.. دوربینم خراب بود ازش عکس کم دارم..بعدا جبران میکنم.. خرابکاریای نفس مامان... عقدی دایی جون.. تریپ داشته باشین..خخخخخخخ دیگه با این نی نای نای کردنش هممونو کشته..فداش بشم من.. ...
16 شهريور 1391

واي خدا قربونت بشم مننننن..

((واي خدا قربونت بشم من..)) اين جمله ايه که روزي هزار بار تو خونه ما تکرار ميشه..واسه چي؟به خاطر شيرين کارياي اين شيرين عسل..نميدونين چه بلايي شده..ديونمون کرده با اين ناز و اداش.. درست مثل دوربين فيلمبرداري ميمونه..هر چي که میبينه فوري تکرار ميکنه..بعضي کاراشم من در آورديه.. اين هفته مهمون داشتيم..خونواده ي من و بابايي خونمون بودن..همه دور هم نشسته بوديم..داشتيم حرف ميزديم..يه دفه ديديم تو دستتو گذاشتي رو بينيت و ميگي:هييسسس!!! خداي من ميخواستم همونجا قورتت بدم شکلات من.. تند تند واسه خودت دست ميزني و ميگي:دس  دس  دس!! همين که اسم هاپو مياد ميگي:ها  ها   آخ آخ وقتي که خوتو ناز ميکني که ديگه نگووووووو.....
16 شهريور 1391

بدون عنوان

خدای من..این نفس طلا مال منه؟؟؟؟ دستمال برمیداره ..روی میز..روی مبل..روی فرش..و هر جایی که دیده من دارم تمیز میکنم و دستمال میکشه.. اونم نه هر دستمالی ها..فقط همون که من باهاش گرد گیری میکنم..آخه این دخمل خوردن ندارهههه؟؟؟؟ بهش میگم بوس بده..لبا ی نازشو غنچه میکنه ..میاره جلو.. میگم بیا بغلم..بدو بدو تن نازشو میندازه تو بغلم..  بابایی بهت میگه سلام کن..دستتو میاری بالا..میگی:  دا...درست مثل آدم بزرگرا.. از هر کسی که جدا میشی..یا کلمه خداحافظ که میشنوی..بای بای میکنی.. پوشکتو که باز میکنم ..میگی:اوف..اوف..آخه چند وقت پیش پاهات سوخته بود..هر وقت که بازت میکردم..میگفتم:اوف شدی..تو هم یادت مونده شیطون بلا.. یه دفه خ...
5 شهريور 1391

14ماهه زیبایم..

شرمنده مامانی که دیر واست مینویسم..آخه به نت دسترسی نداشتم نفسم.. ولی حالا اومدم که 14 ماهه شدنتو به تو و به خودم و بابایی تبریک بگم.. 14 ماهه با همیم..باهم نفس میکشیم..آخ که لذتی داره تو هوای تو نفس کشیدن... دخترک زیبا روی من میدونی که زندگی واسه من بدون تو محاله.. تو همه ی امیدو هدف زندگی ما شدی.. همه چی فقط واسه تو.. ستایشم هر ثانیه به تو عاشق تر میشم.. 14 ماهه شدی..یعنی 1 ماه بزرگتر..همین که وارد ماه جدید زندگیت میشی..کلی رفتارت تغییر میکنه.. خیلی کارای جدید از خودت بروز میدی..رفتارای بزرگونه..خیلی فهمیده تر از سنت هستی گل یاسم.. تا همیشه برای من بمون..    ...
5 شهريور 1391

موچ...

این موچ همون بوس بدون صدای دخمل نمکیه منه که تازگیا صدادار شده!! نشستیم داریم با هم بازی میکنیم ..یه دفه صدای  موچچچچچچچ...ای جونم..مامان فدات بشه که انقده مهربونی.. تازگیا جای نافتم یاد گرفتی..خخخخخخخخ اوه اوه عاشق رژ و لاک و وسایل آرایشی هستی..همین که من میرم سراغ میز آرایش تو هم میای..همش اشاره میکنی به رژا که بدم دستت..چند دفه هم همه جا رو رژ مالی کردی.. بهت میگم خوشگلم کن..هر چی که دستت باشه میمالی به لبام..به گونه هام..موهامو شونه میکنی..خلاصه من با شما برنامه ها دارم فدات شم.. میوه یا غذا که میبینی..یا بهت میگم بریم به به بخوریم..سرتو تکون میدی و دهنتو مزه مزه میکنی..یعنی به به !!آخ بخورمت من خانوم طلا!! چها...
16 مرداد 1391

شیرین عسلی..

خدا خدا خدا آخه من چقد تحمل دارم که این شیرین عسلو نخورم با این همه شیرین کاری! هر روز نازترو ملوستر میشی.. هر روز کارای جدید  میکنی و منو بابایو شگفت زده.. میزارمت تو اتاقت که بازی کنی ..میرم تو آشپزخونه واسه غذا درست کردن..یه دفه میبینم در کابینت باز شدو بوووووووم یه چیزی ترکید!!!خوب دیگه خانوم خانوما نمکدونو انداختن شیکستن..این شیرین کاریه.. عاشق اینی که یه ظرف پر خرت و پرت بهت بدیم..هی ظر ف و خالی میکنی باز وسایلشو دونه دونه میریزی توش..مثل همین الان که داری با سی دی ها بازی میکنی.. داری کم کم یاد میگیری که با عروسکات بازی کنی..بهشون غذا میدی..لالاشون میکنی..تو دستت میگیری راشون می بقری..فدات بشم عروسک من که بزرگ شدی...
10 مرداد 1391

عکسای 13 ماهگی

  رفته بودیم پارک ..از پشت میله ها شهر بازیو نیگا میکرد..   مامان نیگا چه قشنگه..منم میبری بازی کنم؟ بردیمش شهر بازی.. استخر توپ با خالش..   دختر لواشک خور من   موش موشی   ستایش و توتوهاش..   نیگا رفته کجا واسه اینکه توتوهاشو ببینه!!!!! ستایش از توتو میترسه..ولی اینجا حواسش نیست.. اینجا فهمید..از تر س داره عقب عقب میره.. آخه خاله اینا کاره..خوب من میترسمممممممممم..(جوجو تو جیبشه) آخی..اینجا در امانم..ههههه دالییییییییی....   ...
10 مرداد 1391

13ماه گذشت..

ازم میپرسن دخترت چند سالشه؟ میگم:1سال و 1ماه و 3روز..! میگن ماشالله بزرگ شده!چه زود گذشت! به خودم میام..1 سال و 1 ماه؟ تو 13 ماهه با ماهستی و برکت زندگی ماه شدی. همه تلاشم اینه که  لحظه به لحظه باهات باشم و ثانیه ای رو از دست ندم.ولی بازم وقتی میبینم با سرعت نورداریم این ایامو سپری میکنیم احساس میکنم قدر روزای گذشته رو ندونستم .. خدا رو شکر میکنم که خونه دارم و همه 24 ساعت روز رو میتونم باهات باشم و از بزرگ شدن و بالندگیت لذت ببرم. من اصلا روحیه اینو ندارم که نصف روز ازت جدا باشم.. تو همه زندگی منی و دوری از تو واسم محاله.. 13 ماهه زیبای من بند بند وجودت رو عاشقم .. الان دلم بدجور هواتو کرد..صدات زدم..ستایش بیا به ما...
3 مرداد 1391

تاتی..

این روزا دیگه بیشتر وقتا تاتی میکنی .میوفتی ودوباره پامیشی راه میوفتی.. و میشی ربات کوچولوی من.. آخه مثل رباتا راه میری..یه قدم چپ ..یه قدم راست..آهسته و آروم..بعضی وقتا هم تند تند به حالت دو..واییییییی عاشقتم.. چند شب پیش رفتیم پارک ..گذاشتمت رو زمین ..با کفشای بوقیت راه میرفتی ولی چون رو زمین میوفتادی ازم خواستی که ذستتو بگیرم تا تو راه بری.. و من خم شدم..دست کوچولوتو گرفتم تو دستم..تو نیگام کردی به نشانه تشکر..ومن همونجا قربونت رفتم.. با هم راه افتادیم..یه قدم بزرگ تو..یه قدم کوچولو مامان..خدایا چه حس خوبی بود..اصلا خسته نمیشدم.. بابایی همش میگفت بیا بغلم مامان خسته شده..گفتم نه..اتفاقا برعکس..خستگیم در میره با دخترم.. ...
18 تير 1391