تاتی..
این روزا دیگه بیشتر وقتا تاتی میکنی .میوفتی ودوباره پامیشی راه میوفتی..
و میشی ربات کوچولوی من..
آخه مثل رباتا راه میری..یه قدم چپ ..یه قدم راست..آهسته و آروم..بعضی وقتا هم تند تند به حالت
دو..واییییییی عاشقتم..
چند شب پیش رفتیم پارک ..گذاشتمت رو زمین ..با کفشای بوقیت راه میرفتی ولی چون رو زمین
میوفتادی ازم خواستی که ذستتو بگیرم تا تو راه بری..
و من خم شدم..دست کوچولوتو گرفتم تو دستم..تو نیگام کردی به نشانه تشکر..ومن همونجا قربونت رفتم..
با هم راه افتادیم..یه قدم بزرگ تو..یه قدم کوچولو مامان..خدایا چه حس خوبی بود..اصلا خسته
نمیشدم..
بابایی همش میگفت بیا بغلم مامان خسته شده..گفتم نه..اتفاقا برعکس..خستگیم در میره با دخترم..
تو راه میرفتی و هرکس از کنارت رد میشد بهت لبخند میزد و تو جواب میدادی..با همه میخندیدی..
احساس بزرگی میکردی..ولی من دوست ندارم تو به این زودی بزرگ شی..تو هنوز دختر کوچولوی
خودمی..
حالا دیگه هر جا میریم ازم میخوای که دستتو بگیرم تا خودت راه بری..و من با کمال میل ..
تو عروسی عمو خودت تاتی میکردی و تالارو زیر پات میزاشتی .. و من فقط شکرخدا..
این روزا میری داخل ماشینت و میای بیرون بدون نیاز به کمک ما..
بهت میگم چشات کو"؟ چشمک میزنی
بینیت کو"؟مماختو جمع میکنی
دهنت کو"؟دهنتو باز میکنی
موهات کو"؟ موهاتو با دست میگیری و بلند میکنی
دستات کو"؟نی نای میکنی
پاهات کو"؟پاتو میاری بالا
قربون فهم و درکت گل زیره.
قاشق..کفش..تل..گلسر..و خیلی چیزای دیگه رو میشناسی .
وقتی میای بغلم صورتمو محکم میگیری و به مدل خودت بوسم میکنی..آی کیف میکنم..آی کیف میکنم..
قربون خدا برم با این همه بزرگیش