این همه شگفتی!!
8 روز از یکسالگی دردانه ام میگذره و من هنوز در ناباوری ام که چطور یکسال گذشت؟ بهتره بگم از روزی که پا به وجودم گذاشتی یکسال و 9 ماه و اندی به سرعت چشم بر هم زدنی گذشت و من فقط مات و مبهوت نظاره گرم! دوست دارم اوج لذت و بهره رو از تک تک ثانیه ها ببرم باتو..ولی نمیدونم چرا بعضی وقتا حواسم پرت چیزای بی ارزش میشه و زندگی رو به کام خودم تلخ میکنم.. این چند وقته انقد پیشرفتت زیاده و کارای جالب از خودت نشون میدی که واقعا تو ذهنم نمیگنجه که بتونم اینجا واست ثبتشون کنم متاسفانه.. همین الان یه نمونشو خلق کردی..تو اتاق ما رو تخت داشتی بازی میکردی..یه دفه دیدم داری با پاهای کوچولوت میای طرفم!!!!!! از رو تخت اومدی پایین و راه افتا...
نویسنده :
مامان مریم-بابا حجت
16:51