این همه شگفتی!!

 8 روز از یکسالگی دردانه ام میگذره و من هنوز در ناباوری ام که چطور یکسال گذشت؟

بهتره بگم از روزی که پا به وجودم گذاشتی یکسال و 9 ماه و اندی به سرعت چشم بر هم زدنی گذشت

و من فقط مات و مبهوت نظاره گرم!

دوست دارم اوج لذت و بهره رو از تک تک ثانیه ها ببرم باتو..ولی نمیدونم چرا بعضی وقتا حواسم پرت

چیزای بی ارزش میشه و زندگی رو به کام خودم تلخ میکنم..

این چند وقته انقد پیشرفتت زیاده و کارای جالب از خودت نشون میدی که واقعا تو ذهنم نمیگنجه که بتونم

اینجا واست ثبتشون کنم متاسفانه..

همین الان یه نمونشو خلق کردی..تو اتاق ما رو تخت داشتی بازی میکردی..یه دفه دیدم داری با پاهای

کوچولوت میای طرفم!!!!!!

از رو تخت اومدی پایین و راه افتادی اومدی پیش من..ذوق مرگ شدم از این کارت..هزار تا ماچت

کردم......

یاعلی..تا میگیم یا علی دست میگیری به زمین و بلند میشی راه میری فلفلی..علی همیشه نگهدارت

باشه دردونه..

راه رفتنت حالا رسیده به15 قدم بدون اینکه بیوفتی..

نگاه قشنگت همیشه به من و باباییه که ببینی ماچیکار میکنیم فورا تکرارش کنی..این یه اخطاره که

مواظب کارامون باشیم!!

کافیه یه آهنگ یایه چیزی شبیه آهنگ از دهن ما بیاد بیرون اونوقته که  شروع میکنی به دست زدن و

رقصیدن .اونم حرفه ای ها..خودتو تکون میدی دستاتو تو هوا میچرخو نی!!و اونجاست که  می خوام خودمو

فدات کنم..

لیوان آب رو از رو اپن برمیداریم بهت آب بدیم ولی تو نمیخوری!!     چرا"؟      چون تو میدونی که آبش گرمه

و اشاره میکنی به آب سردکن یخچال!!!!!

وقتی می خوای واست کاری انجام بدم  میزنی به پام و اشاره میکنی به اونجایی که کار داری!!!

چشمکات که دیگه آدمو بیهوش میکنه دلبرکم!بهت میگیم چشمک بزن با خنده چشاتو میبندی و باز

میکنی و دلمونو میبری..

مماخ کوچولوتو جمع میکنی و تند تند نفس میکشی .موش میشی واسه مامان با اون دندونای خرگوشی!

موش لواشک خور!!!

لباتو میدی بیرون و تند تند باز و بسته میکنی مثل پیرزنا که غذا میخورن!!

بهت میگیم پیرزن کن اینجوری میکنی:

وفرهنگ لغات:

بیش:بدش(یعنی اونو بده)

بییم: بریم

بیه: بله

مانی:مامانی

مامانی:مامانی

بابایی:بابایی

بیده:بده

چی:چی

مدیشه:محدثه(اسم خالشه)

آب:آّب

آّب بیته:آّب بده