ستایش عسلیستایش عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

زندگی مامان و بابا:ستایش عروسک

بدون عنوان

واما عشق مامان و بابا نیم ساله شد... عکسای جشن 6 ماهگیش و اولین شب یلدای دخملی..     دخملک طلای مامان تازگیا فضول شدیو تو (5 ماه و 7 روزگی )اولین شیطنتت انجام دادی.رفتی کنار میز تلویزیون . جام توی میز ورداشتی انداختی کنار فدای شیطونیات بشم من.الهی بمیرمتو این ماه سرما خوردگی شدید گرفتی کوچولوی مامان که 2 بار بردیمت دکتر.دلم خیلی واست می سوخت آخه تو خیلی مظلومی مامان.وقتی می خواستی می می بخوری و چون بی نیت گرفته بود نمی تونستی دلم کباب میشد عشق مامان.(5 ماه و 9 روزگی)تازگیا خیلی خیلی شیطون ترو بانمک تر شدی.صبح من و مادر جون ازت غافل شده بودیماومدیم دیدیم زیر میزمبل ها هستی و ظرفی که میز بود و تنقلات داشت رو بهم ریخته بود...
24 فروردين 1391

5ماه در دنیای قشنگ ما...

و امروز 5 ماهه شدی و من خوشحال از اینکه بزرگ شدنت را به تماشا نشسته ام .تو بزرگ می شوی و من در پوست خود نمی گنجم که زیبایی چون تو را می پرورم دختر قشنگم...   5 ماهگی تو مادر جون هم خونه ما بود و تو باهاشون خیلی دوست شده بودی.اینا هم عکسای 5 ماهگی عشقمون...   لطفا بقیه عکسهارو در ادامه مطلب ببینید   ...
24 فروردين 1391

7 ماه زندگی ما رو شیرین کردی..

و 7 ماهه که به زندگی ما شور دیگه ای دادی و زندگیمونو شیرین تر از قبل کردی عشق کوچولوی من.تو بهترین هدیه خدایی و بی نهایت شاکر خداییم به خاطر دادن تو به ما... و عکسای 7 ماهگی نفسمون..      وکارهایی که تو این ماه انجام میدادی:  (٦ماه و ٣ روزگی)چندوقتیه من و بابایی که یه خورده با هم بلندتر حرف میزنیم یا با هم شوخی میکنیم تو فکر میکنی داریم با هم دعوا میکنیم و شروع میکنی به گریه کردن .خداااااااااااا قربون دخترم بشم !و تازه وقتی به شوخی با هم دعوای زرگری میکنیم(واسه اینکه ببینیم عکس العنل تو چیه)اول میخندی بعد که میبینی جدیه لب ورمی چینی و گریه میکنی نفسم. واما امشب!اولین چهار دست وپا رفتنت(٦ماه و ١٠ روزگی)...
24 فروردين 1391

8 ماهگی عشقم

تا چشم به هم میذاریم 1 ماه میگذره با سرعت نور چون وجود تو انقد به زندگیمون شادی داده که گذر لحظه ها رو نمی فهمیم .با وجود تو دنیا خیلی زیباتره کوچولوی دوست داشتنی.شیرین تر از هر شیرینی! عکسای جشن 8 ماهگی   بیا بغلم عزیزم..!    و شیطنت های این ماه: دخترم خیلی شیطون شدی دیشب بابایی استخرت باد کرد و تو توش کلی حال می کنی.اسباب بازیا و توپات ریختیم اون تو .وقتی از بازی خسته میشی گریه میکنی که بیارینم بیرون و اگه  ما دستمون بند باشه و نیایم سراغت خودت دست به کار میشی و با کله می خوری زمین الهی بمیرم من! دیروز واست برنج ریختم تو بشقاب گذاشتم جلوت تو هم مثل جوجه ها همشو ریختی رو زمین و از اونجا یکی یکی ...
24 فروردين 1391

نصیحت های مادرانه...

بنام خدا      نصيحت  مادر در قلب فرزند  تا  ابـــد   حك ميشه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فرزندم   وقتي تعريف خوشبختي اينهاست لـذت - آرامش خاطر - سلامتي - پول - آبرو - اطرافيان خوب - همسر ، فرزند   و وقتي طغيان  و  ظلم ميكني  روزگار همه يا قسمتي  از اين  نقاط ضعفت  رو از تو ميگيره بلكه فروكش كني ، سرت به سنگ بخوره  ومجبور بشي به اعمالت فكر كني بقیه در ادامه مطلب...   ــــــــــــــــــــــــــ...
24 فروردين 1391

عید نوروز و 9 ماهگی عسلم مبارک!

اول از همه می خوام از همه دوستایی که به ستایش من لطف داشتن تشکر کنم .از همتون ممنونم. عید امسال بهترین عید من و بابایی و همه اعضای خانواده هامون بود چون تو عروسک پیشمون بودی وعیدمونو قشنگتر از سالهای قبل کرده بودی نفس من! همزمان با تحویل شدن سال نو دقیقا 9 ماه بود که کنارمون بودی و مثل بهار به زندگیمون طراوت و تازگی میبخشیدی و میبخشی و خواهی بخشید!شکوفه بهاری من اولین نوروزت مبارک !امیدوارم همیشه مثل اولین سال شاداب و سرحال باشی و 1200سال زنده باشی گلکم! و اما عکسای نازنازی... آخ جون عید بازی چقد خوبه... مامانی چرا مارک لباسمو نکندی؟؟؟! امسال چقد عیدی جمع میکنم؟؟؟؟؟؟ بابایی بعد عکس عیدیمو بده بیاد. . آخ جون عید...
20 فروردين 1391

اولین بهار مسافر بهاری من

سلام مامان جون.امروز 28 اسفنده و فقط 1 روز دیگه به سال نو مونده و چون ما داریم بعد از ظهر میریم و نمیتونم واست بنویسم گفتم فعلا یه چیزی بنویسم تا بعد که جشن 9 ماهگیتو که شب عیده خونه مامان گلی گرفتیم بیام عکساتو بذارم گل همیشه بهارم.تازشم حال مامان امروز اصلا خوب نیست چون مسموم شده از صبح بابایی مرخصی گرفتن مارو بردن دکتر و بهم سرم وصل شد الانم فقط به خاطر تو اومدم پشت سیستم.هم بابایی نازت و هم تو دخمل طلا رو خیلییییییییی دوست دارم و عیدتون پیشاپیش مبارک عشقای من!!! بوس به روی ماه هردوتون!!
28 اسفند 1390

خوش اومدی عشق ما...

  خوش اومدی عشق ما...     *** ان هو الا ذکر و قران مبین ***     ستایش عزيزم بالاخره انتظار به پايان رسيد   وقتي امدي همه اشك شوق از چشمانشان جاري و گلخند اميد بر لبانشان نقش بسته بود و دست نيايش به درگاه خداي مهربان بلند كرده بودند وحمد وسپاس خود را نثار درگاهش ميكردند ...  (گویند که بدن انسان می تواند در هر شرایطیحداکثر تا ٤٥ واحد درد را تحمل کند/اما زمان تولد یک زنتا ٥٧ واحد درد را احساس میکند!این واحد درد معادل شکسته شدن همزمان ٢٠ استخوانه!) اري روز 2شنبه 30 خرداد  ساعت 8:30(زيباترين روز تقويم زندگيمان) تو امدي وبا امدنت عش...
20 اسفند 1390

اولین ها...

اولین لبخند... امروز برای اولین بار وقتی داشتیم باهات حرف می زدیم ، تو صورتمون خندیدی ! یک خنده ی کاملا" ارادی و هوشیارانه . ♥ . بخند تا بشکفد ترانه به لبهای کال من ... ♥ . دوست ت دارم بی حـــــــد و مـــــــــــــــــــرز       اولین... عزیز دلم ، جگر گوشه ی کوچولوی من ؛ دستهای کوچولو و سفید ت رو داری می شناسی و کشف می کنی . بهشون خیره میشی ! و بعد می بریش سمت دهنت برای خورده شدن . 2 ماه و 5روزگیت     اولین غلت زدن..   جگر گوشه ی من ؛ امروز برای اولین بار تونستی 2 بار به سمت راست خودت غلت بزنی...
22 آذر 1390