بدون عنوان
واما عشق مامان و بابا نیم ساله شد...
عکسای جشن 6 ماهگیش و اولین شب یلدای دخملی..
دخملک طلای مامان تازگیا فضول شدیو تو (5 ماه و 7 روزگی )اولین شیطنتت انجام دادی.رفتی کنار میز تلویزیون . جام توی میز ورداشتی انداختی کنار فدای شیطونیات بشم من.الهی بمیرمتو این ماه سرما خوردگی شدید گرفتی کوچولوی مامان که 2 بار بردیمت دکتر.دلم خیلی واست می سوخت آخه تو خیلی مظلومی مامان.وقتی می خواستی می می بخوری و چون بی نیت گرفته بود نمی تونستی دلم کباب میشد عشق مامان.(5 ماه و 9 روزگی)تازگیا خیلی خیلی شیطون ترو بانمک تر شدی.صبح من و مادر جون ازت غافل شده بودیماومدیم دیدیم زیر میزمبل ها هستی و ظرفی که میز بود و تنقلات داشت رو بهم ریخته بودیموقع صبحانه هم که دیگه نگوووووو.
الهی قربونت بشم سر شبی بابایی گذاشته بودنت روی تخت . نماز می خوندن تا من از اتاق اودم بیرون یه صدایی اومد.اومدم تو اتاق دیدم از رو تخت افتادی پایین.بابایی از ترس نمازش شکسته بود.انقد گریه کردیییی.خدا منو بکشه که تو اینجوری شدی عزیز دل مادر.دیگه کامل بدون کمک میشینی.
(5 ماه و 14 روزگی)از بچه های فامیل یاد گرفته بودی همش جیغ میکشیدی و ابراز احساسات می کردی و از همون روزا به طور رسمی شروع به خزیدن کردی.و بعضی وقتا هم فیگور چهار دست و پا می گیری.شبا قبل از خواب همیشه من وبابایی با تو معرکه داریم.آخه همش می خوای بازی کنی و کلی شیرین کاری در میاری و خنده های بلند و غش غشی می کنی نفس مامان.هر چیز کوچولویی که روی زمین باشه بر می داری و میذاری دهنت.واسه همین همش بابایی جارو برقی دستشه!یه بار دستمال کاغذی خورده بودی و من نفهمیده بودم یه دفه دیدم داری سرفه می کنی.تو دهنته نیگا کردم پر دستمال کاغذی بوداز دهن کوچولوت در آوردم و تو هم همش دهنته سفت می بستی .راستی همایش شیر خوارگان حسینی بود و ما لباس علی اصغری تنت کردیم و بردیمت مراسم شیر خوارگان .انشالله علی اصغر امام حسین همیشه پناهت باشه معصوم من.
(5ماه و29 روزگی )مثل حرکت شنای باستانی دستات میدی رو زمین و باسنت حرکت میدی و رو انگشتای پات حرکت می کنی و یه قدم دیگه به چهار دست و پا رفتن نزدیک شدی.از دست تو همه وسایل پایین میز ال سی دی رو جمع کردم.ای جونمممممممممم فدای شیطونیات عسل!
لطفا بقیه عکسهارو در اداه مطلب ببینید..
اینم هنرای نفس مامان..
اینم یه فرشته آسونی...
آمادس بندازمش تو رودخونه نیل!!!
قربون ملوسکم بشم!!
ها!چی گفتی ماماین؟!
نشیندم دوباره بگو..
راست میگی؟من ملوسکم؟خجالتم نده مامین جون!!ههههههههه
ستایش و شیطنت های قبل از خواب!!
ولم دادن های خانی!!!
واما مراحل سینه خیز رفتن ستایش در 5 ماه و 10 روزگی
حرکت...
مرحله دوم..
مرحله سوم..
فیگور چهار دست وپا در 5 ماه و 20 روزگی
مدلهای عکس من در آوردی!!!هههههههه
ستایش من کتاب خوان می شود..
و حالا کتاب خور می شود!!
در حال حمام آفتاب!عجب هوایی به به!!چیکار کنم که زود نبرنم تو خونه؟؟؟!!!!!!!!!
و حرکت جدید در 5 ماه و 29 روزگی
اینم یه خنده خوشکل تقدیم به همه دوستان که به وبلاگ ما اومدین