فوتبال..
امشب واسه ائلین بار با بابا حجت رفتی سالن ..فوتبال.. بابا میگه خیلی خانوم بودی..اصلا اذیت نکردی.. و از همه دلبری کردی.. واست خوراکی گذاشته بودم.. خوراکیاتو خوردی و با خودت بازی میکردی.. تصورت میکنم وقتی کنار زمین نشسته بودی و با ذوق بازشونو نیگاه میکردی.. خوردنی بودی بلا طلای من..
نویسنده :
مامان مریم-بابا حجت
22:30