ستایش عسلیستایش عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

زندگی مامان و بابا:ستایش عروسک

آخ دلم تنگه برات..

1391/1/29 1:44
483 بازدید
اشتراک گذاری

20 دقیقه پیش با بابایی رفتی بیرون.اولش که رفتی تو دلم گفتم :"خوب چند دقیقه نفس بکشم"(آخه

شما مریضی و حال نداری همش بغلمی .امروزم که بابا کشیک بود و یه پرونده داشت.نبود خونه)

ولی هنوز 5 دقیقه از رفتنت نگذشت دلم برات تنگ شد.عکستو رو صفحه دسک تاپ دیدم دلم خواست

بغلت کنم و بوسه بارونت کنم عشق من.

تو با دل من چیکار کردی ستایش؟عذاب وجدان گرفتم از اون فکرمخجالت

تو نفس منی .آخه چطوری بدون نفس زنده باشم.

دلم تنگ شد واسه ددددد کردنت

واسه "ماما " گفتنت که هر وقت میگی ماما قلبم میلرزه.عشقم بهت هزاران برابر میشه.

دلم تنگ شد واسه اینکه وقتی تو آشپزخونه دارم کار میکنم میای از پاهام میری بالا و با اون چشای

معصومت ذل میزنی بهم و من دیگه نمیتونم مقاومت کنم و بغلت میکنم بازم بوسسسسسسسس

دلم تنگ شد واسه اینکه الان که پشت سیستمم بیای نق نقو بشی و اصرار کنی که بغلت کنم و وقتی

اومدی بغلم اصرار کنی که پاشیم بریم.آخه چند وقتیه با کامپیوتر چپ افتادی!

دارم ثانیه شماری میکنم که زنگ در به صدا در بیاد و چهره نازت تو مانیتور  پیدا بشه و وقتی

صدات کنم  به بالا نیگا کنی و بدو بدو بیام تو حیاط و بغلت کنم و تو هم ذوق بزنی واسه مامان.

خداروشکر که هستی و میدنم میای!!وای به حال دل مادرایی که دیگه مطمئنن  بچشونو نمیبینن.

خدایا نمیدونم چطوری شکرت کنم.

خدایا میدونم که بنده نا سپاسی هستم ولی به بزرگی خودت منو ببخش و ستایشم و همه عزیزانمو

سلامت بدار .آمین

هوراااااااااا گل گندمم اومد.من رفتم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)