ستایش عسلیستایش عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

زندگی مامان و بابا:ستایش عروسک

خدایا کی تموم میشه..؟؟

1392/1/28 9:57
3,040 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا کی تموم میشه این روزای سخت..

این روزای غصه دار..

این روزای غصه خوردن من و تو..

خدایا دیگه طاقت ندارم..چرا انقد سخته؟چرا واسمون طبیعی نمیشه؟

چند روزیه لباسم از شیر خیس میشه..درست مثل روزای اولِ اومدنت..

میدونی کی؟درست موقع خوابِ بعد از ظهرت..میگن وقتی شیر مادر میریزه..یعنی بچه دلش شیر

میخواد..

الهی بمیرم واست مامان..درست وقتی که انقد گریه میکنی تا بخوابی..لباس منم از شیر خیس میشه..

دلم آتیش میگیره دردونه..

هر روز تو با گریه میخوابی..و من با گریه خواب قشنگتو به تماشا میشینم..

اینروزا از بس بغض میکنم گلوم درد میکنه..از بس گریه میکنم چشام میسوزه..

هم دلم تنگه واسه شیر خوردنت..واسه در آغوش کشیدنت..واسه مهربونی نگات..

هم جیگرم کبابه واسه گریه های ظهر و شبت..واسه بهونه های شیریت..خدااااااااا

خدایا دل مادرانه ی منو قوی کن..دارم داغون میشم..

داغون میشم وقتی دستتو میزاری رو سینم و میگی اوف..

داغون میشم وقتی یه دفه میای طرفم ..می گی : جی ..و زود حرفتو عوض میکنی..

به خدا داغون میشم..

نمیدونم چرا عادت نمیکنیم به این روزا..

تا کی میخوایم فراموش نکنیم اون روزامونو؟؟

یعنی میشه فراموش کرد؟؟

تو میتونی مامان..مثل من که فراموش کردم همه ی مادرانه های مادرمو..مثل بابایی..مثل همه ی آدمای

دنیا..

ولی من نمی تونم فراموش کنم اون روزای خوش مال تو بودن رو..مال من بودن رو..

مثل مادرم که فراموش نکرده ..وهراز گاهی واسم میگه از اون روزا..

خدایا دل مادرا چقد بزرگه..هیچ وقت از اذیتای ما چیزی نمیگن..فقط و فقط از شیرینی بچه هاشون

میگن..

خدایا خودت حافظ دل بزرگ همه ی مادرای دنیا باش..تا باشن و قلبشون واسه بچه هاشون بزنه..بدون

هیچ توقعی..

خدایا به حق دل مادرانه ی همه ی مامانا ..به منو ستایشم کمک کن تا با این موضوع کنار بیایم..

خدایا دل من به اندازه ی دل مادرا بزرگ نیست..دلم کوچیکه..تحمل این روزا رو ندارم..خودت کمکم کن..

دلمو قوی کن..

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

صدف
28 فروردین 92 14:44
مریـــــــــــــــــــــم الهی بمیرم . آروم باش . سوره صبر رو بخون به خودت و ستایش فوت کن . الهی بمیرم . به خدا اشکم دراومد . صلوات بفرست تا آروم بشی . به خدا نمیدونی چقدر حالم بد شد .
سوسن(مامان پرنسس باران)
29 فروردین 92 12:30
مریم عزیزم واقعا خیلی حالم بد شد و چشام پر اشک شده ... صبور باش خانومی...انشالله این روزا میگذره و عروسکت وارد یه مرحله ی شیرین دیگه تو زندگیش میشه... کاری بجز دعا کردن از دستم برنمیاد
مامان آندیا
2 اردیبهشت 92 14:44
صبور باش خانومی...انشالله این روزا میگذره ...کاری بجز دعا کردن از دستم برنمیاد.
هاله
7 اردیبهشت 92 0:44
وای مریم خیلی سخته من که هنوز نگرفته بغض دارم همش! دعا میکنم خدا بهت آرامش بده
مامان آراز
13 اردیبهشت 92 23:15
عزیز دل من فدای گریه کردنت مریم جون خیلی سخته نه؟ من اقدام نکردم میترسم