ستایش عسلیستایش عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

زندگی مامان و بابا:ستایش عروسک

شیرین تر از عسل..

1392/2/17 17:18
431 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزیه ماشاالله زبونت خیلی باز شده..

جمله هات چند کلمه ای شدن..و دو سه تا جمله پشت سر هم میگی..

دیشب با بابایی رفته بودی بیرون..بابا شما رو گذاشته تو ماشین ..خودش رفته بیرون کار داشته..اومده دیده

شما نیستی..اومده نزدیگتر گفته ستایش کجایی؟..تو هم رفته بودی پایین صندلی..وقتی بابا اومده تو

ماشین..بهشون گفتی: تایش رف زیر بازی بود...(ستایش رفته بود زیر بازی کنه..)...بابا ترسیدههه..بعدشم

زدی زیر خنده..از دیشب چند دفه هم واسه من تعریف کردی..واییییییییی بخورمت من ..

سر سفره نشسته بودیم..اومدی رو پام نشستی..دستتو انداختی دور گردنم..گفتی: مامان ناس (مامان

ناز)..مامان عش (مامان عشق)..ذوق مرگ شدم از اینهمه شیرینی تو..

کتاباتو برمیداری ..ورق میزنی و واسه خودت قصه پردازی میکنی..

فعلایی که تازگیا به کار میبری مارو کشته..

مثلا میگی: مامان خونه بود هست؟؟؟چون نمیدونی کودومش واسه چه موقعیتیه هر دوشونو میگی فدات

بشم  دونه ی انارم..

خوابیدنت خیلی سخت شده..

برنامه خوابمون شده این..شونصد دفه از رو هر کتابت بخونم..

بعد رو تاب بزارمت..

بعد هم با کلی نق زدن و گریه کردن و بهانه های جورواجور و کلی پتو و تشک و متکا که بهمون آویزونه..رو

شونه های من خوابت میبره..

و همش به خاطر شیره ..

خدایا حافظ همیشگی همه ی فرشته ها باش..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

صدف
21 اردیبهشت 92 0:27
ای جون ای جون ، قربون حرف زدنت برم عروسک زیبا رو