ستایش عسلیستایش عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

زندگی مامان و بابا:ستایش عروسک

19 ماهه ی من..

1391/11/11 18:18
641 بازدید
اشتراک گذاری

 ماهه دیگه گذشت..به چه سرعتی!!

ماشالله خیلی فهمیده تر شدی..

این ماه اثاث کشی داشتیم..تو هم خیلی اذیت شدی خانوم کوچولوی من..

نمیتونستم تو اون اوضاع خوب بهت برسم..

چند روز که درگیر جوع کردن وستیلا بودیم..تو اون شلوغ پلوغی..صبوری کردی..اذیتم نکردی..

وقتیم اومدیم بیرجند ..بازم خونه بهم ریخته بود..کلافه شده بودی..ولی بازم مامانو اذیت نکردی..خیلی

صبوری..عاشقتم..

کارای جدید زیاد انجام میدی..میشه گفت هر ساعت یه کار جدید..یه کارایی میکنی که از سنت بعیده..

اگه یه موی کوچولو رو زمین ببینی..برش میداری..میگی:مامان..مو..اهههه..زود میندازیش تو سطل آشغال..

اگه چیزی وسط خونه افتاده باشه فوری جمعش میکنی..البته اسباب بازیای خودتو زیاد نه..اگه بگم جمع

کن میبریشون تو اتاقت..

وقتی از بیرون میای کفشاتو درمیاری میزاری تو جاکفشی فدات شم..

شلوارتو خودت پات میکنی..بلوزایی هم که راحت در میان خودت درشون میاری..

خونه رو دستمال میکشی..جارو میکنی..حتی اگه قدت برسه ظرفا رو هم میشوری..البته در حد خودت

ها..آخه تو نی نی منی جیگرتو بخوره مامان..

لباسا رو میریزی تو ماشین لباسشویی..درشون میاری..پهن میکنی..

تشک تعویض پوشکتو میاری با پوشک..روش دراز میکشی..بعد منو صدا میزنی نازگلکم..

خاله محدثه واست یه لاک پشت آورده..خودت بهش غذا میدی..

آقاجون واست مرغ عشق خریده..ولی از هر دوشون میترسی..فقط از دور دوسشون داری..

عاشق پارک و تاب بازی هستی..وقتی میخوایم بریم آخر عشق و حالی..ولی وقتی میخوایم

بیایم..واییییی با هزار کلک باید از تاب تاب عباسی بیارمت پایین..تو خونه هم تا یک ساعت میگی:مامان

بِییم تا تا عباتی!!(بریم تاب تاب عباسی)

وقتی تی وی میبینی..یا باید من واست تو ضیح بدم..یا شما واسه من توضیح بدی..

سی دی خاله پریا رو که میذارم واست..اَداشونو در میاری..هر کاری که میکنن تقلید میکنی..عاشقتم..

ازت میپرسن اسمت چیه؟ میگی: تایش

اسم مامانت چیه ؟ ..مامان مَیَم..بابا جَت..آخ قربونت بشم من..

طوطی همسایه خونه ی ماست..میری جلو قفسش میگی: طوطی دَیام(سلام)

طوطی بد دست دخترمو گاز گرفته..دیگه جرئت نمیکنی تنهااز کنار قفسش رد بشی..همین که میبینیش

گریه میکنی میگی : دس..الهی بمیرم واست مامانی..

میگم بابا خوبه..میگی :بابابده..میزنی زیر خنده..میگم : مامان خوبه..تو :مامان بده..من :ستایش خوبه..تو:

تایش بده..آخر همشم من میگم: نه خوبه..سر کارمون میزاری شیطونک..

قاشقو برمیداری که بهمون الکی غذا بدی..میاری سمت دهنمون..قاشقو میکشی عقب میگی :

داخ(داغ)..فوتش میکنی..بعد میدی به ما..آخه من با تو چیکار کنم که انقد بلایی مامان..

جمله بندیات سه کلمه ای شده..مثلا میگی: مامان بِییم ددر..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

صدف
12 اسفند 91 0:53
آخ جــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان قربون جمله بندی سه کلمه ایت عروسک زیبــــــــــــــــــــــا . میکشم اون طوطی رو که دستت رو گاز گرفته عزیزِ دلم . مریم ترو خدا عکس بزار من دلم یه ذره شده برای این عروسک