شروع زندگی جدید
این قصه از وقتی شروع شد که من و بابا یی یه فرشته کوچولو خواستیم که زندگیمونو شیرین تر کنه دخترم تو هدیه و امانت زیبای خدایی که به ما ارزانی داشته و نمی دونیم چطور شکریت خدا را به جا آوریم به خاطر این نعمت قشنگ.ما همه منتظر اومدنت هستیم هستی مادر... و اینگونه فصل نو آغاز شد.. زیبای من.. می خواهم از این پس برایت بنویسم از خودم و مهربانم و انتظارمان برای آمدنت.چه حس قشنگی.تا مادر نشی نمی فهمی.تو قرار است بیایی و بشوی ثمره این عشق خدایی...
نویسنده :
مامان مریم-بابا حجت
13:47