ستایش عسلیستایش عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

زندگی مامان و بابا:ستایش عروسک

دیدین برگشتممممم......

سلامی به گرمی آفتاب....(البته نه آفتاب این روزا که گرما نداره و آدم می لرزه.) مامانی ستایش(یا به قول خودش مامنی)یه چند وقتیه که می خواد روی بابایی(باباجی)رو کم کنه و در یک اقدام رقابتی بیاد وکیل پایه یک بشه و تو دادگستری جلو بابایی قد علم کنه.خوب ما هم که پایه...... و تا آخرین نفس حمایتش می کنیم.اینا مقدمه بود واسه اینکه توجیه کنم چرا امروز بابایی به ساحت مقدس وبلاگ شما تعرض کرده و می خواد چند خطی قلم بزنه. مامانی تا 15ماهگیتو خوب نوشته و بعد به کلی ولش کرده.انگار نه انگار که واسه شانزدهمین ماه تولدت بعضیا به سختی 7روز مرخصی جور کردندی و بانو مریم و علیا مخدره ستایشو بر فراز آسمان نیلگون خلیج فارس به جزیره مرجانی کیش بردندی و در آنجا ب...
18 آذر 1391

فرهنگ لغت..

ماما..بابا.. بده :بیته بیا:بیا چشم: دشم   (وقتی بهش یه کاریو میگم انجام بده میگه:دشم!(با فتحه)) دریا:دیا(ازش میپرسیم ستایش کجا رفتی؟..میگه:دیا) نون:نو نو نه:ده(ستایش بریم خونه؟...ده) بیرون:ددر بله: بیه  (ستایش منو دوست داری؟..بیه..(البته بیشتر وقتا میگه:ها!)) ببعی : ببیی خار : دار! رفت : دف (ستایش نی نی کو؟..دف!) نیست: نیش (ضبط ماشینو خاموش میکنه..میگه: نیش ..دف...!) پر : در (ستایش در حال بازی کلاغ پر...کلاغ..ستایش میگه: در..) اوف : اوففف آب : آآآو ناز : دااا  (وقتی میخواد نازمون کنه..دست میکشه به صورتمون..میگه : دااا..داااا!!)  جیش : دیش!!!!! پا : پا دست : دس یک : یه (ستایش تا...
5 مهر 1391

بَن بن بُن..

دیروز آقای پدر واسه دختر خانومی بَن بن بُن خرید.. دیشب من همه عکساشو بهت نشون دادم و دربارشون توضیح دادم.. امروز بهت اسم کارت رو میگفتم و تو بر میداشتی و میدادی به من.. بازیشو دوست داری خانوم کوچولو.. عاشق ذوق زدنتم نفسم..
4 مهر 1391

پرژوه ی از پوشک گرفتن نفس..

جمعه که با خاله های من و خونوادم رفته بودیم بیرون..مامانی پوشکتو باز کرد و تا ظهر شما جیش نکردی.. خاله سکینه همش میگفت چقد خوبه که جیش نمیکنه..راحت میتونی از پوشک بگیریش.. و این انگیزه شد واسم که پروژرو شروع کنم.. روز اول هر 1 ساعت میبردمت توالت..و تو هم جیش میکردی..به هوای آب بازی میومدی.. شبش میخواستیم بریم بیرون..پوشکت کردم..تو مغازه دست گرفته بودی به پوشکت و میگفتی: جیشش.. منم بهت گفتم پوشکی مامان..اشکال نداره جیش کن..!!!!!! روز بعد همین که جیش داشتی دست میگرفتی به شلوارت و میگفتی جیش.. امروزم که بهت میگم جیش داری؟؟؟ میگی : ده (نه)...ولی اگه داشته باشی میگی : ها.. الهی مامان فدای این شعورت بشه..دختر فهمیده و زرنگ من.. د...
4 مهر 1391

15 ماهگی..ماما..بابا..

 ماهگی تو خیلی زیبا بود.. چون تو این ماه..تو خونه ی ما..هر روز بیشتر از هزار دفعه کلمه ی ماما..بابا شنیده شد..اونم از دهان کوچولو و خوشبویه تو.. روزی هزار بار گفتی:ماما..ماما..روزی هزار بار گفتم:جون دلم..جون مامان! حتی یه دفه هم از ماما..بابا گفتنت خسته نشدیم..خیلی شیرین صدامون میزنی.. فکر نمیکنم هیچ وقت واسمون تکراری بشه.. هردفه که صدامون میزنی..دلم قنج میره واست..واسه اون صدای ناز و دخترونت.. چقد ماهها زود میگذرن..انگار از 14 ماهگیت فقط 1 ساعت گذشته.. هرروز با کارای جدیدت بهم میفهمونی که داری بزرگ میشی.. هم خوشحال میشم..هم دلگیر..این حسیه که تو تموم این 15 ماه داشتم.. هر روز بهت عاشقترم از قبل.. ستایشم قول بده اون ...
3 مهر 1391

روز دختر..

بازم با تاخیر اومدم روز دختر  رو به تو گل دخترم و همه دخترای پاک ایران زمین تبریک بگم.. امیدوارم تا همیشه مثل الان پاک و معصوم بمونی دختر پاکم.. از این که تو دختری همیشه خوشحالم و خواهم بود و خدا رو شاکرم به خاطر این نعمت بزرگ.. دوستت دارم دختر دوست داشتنی من..
3 مهر 1391

این دختر منه؟!!

این روزا همش به قد بالات و ناز و ادات نیگا میکنم و میگم این دختر منه؟ آخه باورم نمیشه..دختر به این شیرینی..به این باهوشی..به این نازی ..مال من باشه.. خدایا هزاران مرتبه شکرت.. هر جا که میریم ..واسه همه..اول تو جلب توجه میکنی..بس که خوردنی هستی.. تا وارد جایی میشیم..همه پچ پچ کنون میگن..اینو ببین..چه نازه..و وقتی شیرین کاریاتو میبینن..مثل من قربون صدقت میرن.. توی ساحل دریا..هر کی از کنارت رد میشد..یه عکس میگرفت..یه نازت میکردو رد میشد..همشون میگفتن:این عروسکو نیگا!!! فکر میکردم فقط خودم بهت میگم عروسک..ولی حالا دقت میکنم بیشترکسایی که تو رو میبینن ..بهت میگن عروسک..خوب عروسکی به خدااا.. مهربونترین دختر دنیایی..همش میچسبی ب...
28 شهريور 1391

عکسای عروسک من..

از همه ی دوستای مهربونم ممنون که به فکر ما بودن و واسمون کامنت گذاشتن..به خدا دلم واسه همه دوستام تنگ شده..ولی نمیدونم چرا انقد وقت کم میارم..ولی دیگه قول میدم دختر خوبی باشم.. دوربینم خراب بود ازش عکس کم دارم..بعدا جبران میکنم.. خرابکاریای نفس مامان... عقدی دایی جون.. تریپ داشته باشین..خخخخخخخ دیگه با این نی نای نای کردنش هممونو کشته..فداش بشم من.. ...
16 شهريور 1391

واي خدا قربونت بشم مننننن..

((واي خدا قربونت بشم من..)) اين جمله ايه که روزي هزار بار تو خونه ما تکرار ميشه..واسه چي؟به خاطر شيرين کارياي اين شيرين عسل..نميدونين چه بلايي شده..ديونمون کرده با اين ناز و اداش.. درست مثل دوربين فيلمبرداري ميمونه..هر چي که میبينه فوري تکرار ميکنه..بعضي کاراشم من در آورديه.. اين هفته مهمون داشتيم..خونواده ي من و بابايي خونمون بودن..همه دور هم نشسته بوديم..داشتيم حرف ميزديم..يه دفه ديديم تو دستتو گذاشتي رو بينيت و ميگي:هييسسس!!! خداي من ميخواستم همونجا قورتت بدم شکلات من.. تند تند واسه خودت دست ميزني و ميگي:دس  دس  دس!! همين که اسم هاپو مياد ميگي:ها  ها   آخ آخ وقتي که خوتو ناز ميکني که ديگه نگووووووو.....
16 شهريور 1391